نیستم دیگر. من آدم ِ یک دفعه رها شدن ، رها کردن برای همیشه نیستم. آدم ِ قطع کردن طنابهای بدون مقدمه. برای همین است که مرگهای یکدفعهای روح و روانم را در هم میریزد هرچند که دور باشد. برای همین است دوست دارم که آدمها با مقدمه بروند، کمکم،در آیندهای دور حتی.
نیستم آدمِ کندن و رفتن. یکدفعه، یکباره، به کل. باید انقدر بیایم و بروم که بپوسد خودش از ریشه. لوث شود، خسته شوم. آنقدر وصل کنم خودم را بیدلیل و با دلیل که کمکم فاصلهها معنیاش را پیدا کنند در ذهنم. که کمکم بدانم که نیستم، رفتهام.
باید اصلن میخم را بکوبم همیشه جای قبلی که برگردم گاهی برای آویزان کردن کُتی، چیزی، که بار دیگر برش دارم چیز دیگری آویزان کنم، . میخم را باید بکوبم بگویم این شرط رفتنم است. که برگردم هر بار به یک بهانه .
برای همین چیزهاست که میخهای کوبیده شدهام دارند زیاد میشوند. حالا این بار هم دارم میروم لابد ژاکت تابستانیای چیزی بزنم سر یکیشان به بهانهی برداشتن پالتویی برای زمستان ِدر راه ِقطب.
3 دیدگاه
Comments feed for this article
سپتامبر 28, 2009 در 1:30 ب.ظ.
گلبرگ
واو فوق العاده بود زیبا تر از این نمی شد حالا یکی افکار منو به زیبا ترین شکل بیان کرد . نوشته هات طوری است که ادم دلش میخواد یک متن طولانی ازت بخونه . موفق باشی
سپتامبر 27, 2009 در 3:25 ب.ظ.
فروشگاه تکتاز
سلام، می خوام بهتون یه فروشگاه توپ معرفی کنم: فروشگاه ارزان و قدرتمند تکتازجدیدترین سریال ها، DVD و CD.فیلم های Divx را از ما بخواهید.در خانه خرید کنید، در خانه تحویل بگیرید و در خانه بپردازید.سریال 24سریال 4400سریال فرار از زندانسریال زنان سرسختافسانه جومونگسی دی آموزش زبان انگلیسیسی دی تبدیل گفتار به نوشتارtaktazmarket.com
سپتامبر 25, 2009 در 3:01 ق.ظ.
اولدوز
فکرمیکنم آدمهای زیادی همینگونهاند که تو هستی. برای من هم تمام شدن یک چیز برای همیشه غیرقابل درک است. مگر مثلاَ هجده سالگی آدم، یا بیستو پنج و یا سیودو سالگی آدم ، که کسی یاچیزی و یا جایی زمانی جزیی از آن بودهاست میشود که برای همیشه تمام شود و برود و دیگر اثری از آن برجا نماند که آن کس یا آن چیز یا آن جا از یاد آدمی برود که برود.از آشنایی باهات خوشحال شدم.